اخرین خواسته ی عشق

بهنازم وقتی میرفتی گفتی نفرینم نکن دعام کن

هرچی فکر کردم دعایی جز عاقبت بخیریت بهتر ندونستم


بهناز جان یک عصا توی دست من باعث میشه سگ ها رو از خودم دور کنم

یک عصا توی دست حضرت موسی میتونه دریا رو بشکافه

پس مهم اینه که اون عصا دست کی باشه


دوتا ماهی و چندتا نون توی دست من باعث میشه که بتونم باهاش دو سه تا ساندویچ درست کنم

دو تا ماهی و چندتا نون توی دست حضرت عیسی باعث میشه کلی ادم فقیر سیر بشن

پس مهم اینه که اونا دست کی باشند


یک کمان توی دست من چیزی جز یک اسباب بازی بچگانه نیست

یک کمان توی دست حضرت داوود یک سلاح قدرتمنده

پس مهم اینه که اون دست کی باشه


بهنازم‌-عزیز دلم

همه ی نگرانی هام- آرزوهام- دلواپسی هام

خانواده ام-دوستانم

و از همه مهم تر تو رو میسپارم دست خدا


چون مهم اینها که دست کی باشه


خوشبختیت خواستم از خداست

شوهر پاک -فرزند صالح -خونه زندگی خوب همه همه رو از خدا خواستم

خوش به حالت که این همه دوست دارم


خورشید را باور دارم حتی اگر نتابد

به عشق ایمان دارم حتی اگر آن را حس نکنم

به خدا ایمان دارم حتی اگر سکوت کرده باشد

(دیوار نوشته ای در زمان جنگ جهانی)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد